جدول جو
جدول جو

معنی نو پوشیدن - جستجوی لغت در جدول جو

نو پوشیدن(غَ دَ)
رخت نو بر تن کردن. جامۀ نو پوشیدن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرو پوشیدن
تصویر فرو پوشیدن
پنهان کردن، نهفتن
فرهنگ فارسی عمید
(تَ اَ کَ دَ)
پوشانیدن چهره بوسیلۀ نقاب و روبند و برقع. نقاب و روبند بر چهره افکندن. روبند بر روی زدن. نقاب زدن بر رخسار، نهان کردن چهره از شرم و ترس در مقابل جمع، پوشانیدن روی چیزی تا از برف وباران و باد و آفتاب و گرد و خاک و پشه و نظر مردمان و امثال آن در امان بماند. و رجوع به روپوش شود
لغت نامه دهخدا
(تَ گَ دَ)
ژنده پوشیدن. دلق پوشیدن. جامۀ رنگ رنگ پوشیدن. رجوع به رنگ ذیل معنی خرقۀ درویشان شود:
عشاق را مزاج قناعت بود لطیف
تاغایتی که رنگ بپوشند و بو خورند.
طالب آملی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَ ظَلْ لُ وَ دَ)
پنهان کردن روی. در نقاب رفتن. در حجاب شدن. روی نهان کردن به چیزی:
خوبرویان چو رخ نمی پوشند
عاشقان در طلب نمی کوشند.
اوحدی
لغت نامه دهخدا
(عِ دَ بَ تَ)
نظر گردانیدن. نظر گرفتن، نابینا کردن، نابینا شدن. (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(طَ / طِ فُ خوَرْ /خُرْ دَ)
پوشیدن:
به سرانگشت بخواهی دل مسکینان برد
دست واپوش که من پنجه نمی اندازم.
سعدی (کلیات چ فروغی ص 211).
و رجوع به پوشیدن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از رو پوشیدن
تصویر رو پوشیدن
از نظر پنهان شدن مخفی گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از در پوشیدن
تصویر در پوشیدن
پوشیدن بتن کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روپوشیدن
تصویر روپوشیدن
((دَ))
مخفی گشتن
فرهنگ فارسی معین